توضیحات
دانلود پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی
نقش طرحوارههای ناسازگار اولیه و سبکهای ابراز و مهار خشم و نارسایی هیجانی در گرایش به خودکشی و رفتارهای خودآسیب رسان در دانشآموزان
مسئله مورد بررسی در این تحقیق، نقش طرحوارههای ناسازگار اولیه و سبکهای ابراز و مهار خشم و نارسایی هیجانی در گرایش به خودکشی و رفتارهای خودآسیب رسان در دانشآموزان است. این امر به عنوان یک چالش مهم در حوزه روانشناسی جوانان مطرح شده و نیازمند بررسی دقیق و عمیق توأم با پیشنهاد راهکارهای مؤثر جهت پیشگیری از این مشکلات و ارتقاء سلامت روانی دانشآموزان است.
در این سیاق، طرحوارههای ناسازگار اولیه که از دوران کودکی و نوجوانی شکل میگیرند، میتوانند به عنوان پیشزمینهای برای اختلالات روانی و افکار منفی در ذهن دانشآموزان عمل کنند. عدم توانایی در مهار و ابراز صحیح خشم، ناکامی در تعاملات اجتماعی و احساس نارسایی هیجانی، این افراد را در معرض خطرات جدی خودآسیب رسان و گرایش به خودکشی قرار میدهد.
در این راستا، سبکهای ابراز و مهار خشم و نارسایی هیجانی نقش حیاتی در شکلگیری رفتارهای خودآسیب رسان دارند. افرادی که ناتوان در تشخیص و مدیریت احساسات خود هستند، به سختی با چالشهای زندگی مواجه میشوند و به دنبال راهکارهای ناپایدار و مخرب میگردند. این واکنشها ممکن است به شکلگیری و تشدید اختلالات روانی، اضطراب و افکار منفی مؤثر در اراده زندگی منجر شود.
در نتیجه، تداوم این وضعیت میتواند به عنوان یک عامل اساسی در افزایش احتمالات خودکشی و رفتارهای خودآسیب رسان در دانشآموزان تاثیرگذار باشد. بررسی عوامل مؤثر در شکلگیری این طرحوارهها و ارتباط آنها با نقش خشم و نارسایی هیجانی، امکان ارائه راهکارهای جدید و مؤثر جهت پیشگیری و مداخله در این زمینه را فراهم میکند.
طرحواره های ناسازگار اولیه
طرحوارههای ناسازگار اولیه به عنوان الگوهای فکری، احساسی و رفتاری که از دوران کودکی و نوجوانی در ذهن شخص شکل میگیرند، شناخته میشوند. روانشناسان از دیدگاههای مختلف به تعریف و تفسیر طرحوارههای ناسازگار اولیه پرداختهاند. در زیر، تعریف و نظریههای برخی از روانشناسان در این زمینه آورده شده است:
سیگموند فروید:
فروید به طرحوارههای ناسازگار اولیه به عنوان “نقاشیهای ناخوشایند” در ذهن فرد اشاره کرده است. او معتقد بود که تجارب ناخوشایند در دوران کودکی، به خصوص در مراحل اولیه زندگی، اثرات عمیقی در شکلگیری ساختار شخصیت دارند و ممکن است به عنوان “نقاط ضعف” در ذهن باقی بمانند.
جان بولبی:
بولبی مفهوم “طرحهای کارکردی شخصیتی” را مطرح کرده است که به طور مستقیم از تجارب ناخوشایند در دوران کودکی نشأت میگیرند. او اعتقاد داشت که این طرحها به عنوان فیلترهایی عمل میکنند که تاثیرات تجارب منفی را در زندگی روزمره فرد تنظیم میکنند.
ملانی کلین:
کلین تأکید داشت که طرحوارههای ناسازگار اولیه میتوانند به عنوان الگوهای تعامل با دیگران و جهان تعبیر شوند. او این طرحها را به عنوان “سیستمهای روابطی دینامیک” دانست و معتقد بود که آنها در ارتباط با دیگران و حل مسائل زندگی نقش مهمی ایفا میکنند.
طرحوارههای ناسازگار اولیه نقش مهمی در شکلگیری رفتارها، اندیشهها و احساسات فرد ایفا میکنند و بررسی عمیق آنها به عنوان یکی از زمینههای مهم در حوزه روانشناسی میتواند به درک بهتر از روان شخصیت و مداخله در مسائل روانی کمک کند.
سبک های ابراز و مهار خشم
سبکهای ابراز و مهار خشم نیز از جمله موضوعات مورد توجه روانشناسان میباشد. در زیر، تعریف و نظریههای برخی از روانشناسان در این خصوص آورده شده است:
کارل راجرز:
راجرز به خشم به عنوان یکی از احساسات اساسی انسانی اشاره کرده است. او معتقد بود که ابراز صحیح و سالم احساسات، از جمله خشم، مهم است و برای توسعه شخصیت و ارتقاء ارتباطات اجتماعی ضروری است.
آلبرت الیس:
الیس به خشم به عنوان یک احساس طبیعی و قابل قبول اشاره کرده است، اما او تأکید داشت که نحوه ابراز و مهار خشم میتواند تأثیرات زیادی در زندگی فرد داشته باشد. الیس به عنوان “استفاده اشتباه از خشم” نیز اشاره کرده و به اهمیت یادگیری مهارتهای موثر برای ابراز احساسات خشم به شکل بهتر و سازنده پرداخته است.
ژان رودا:
رودا به خشم به عنوان یک احساس اساسی و ضروری در زندگی انسان اشاره کرده و به ضرورت مهار و مدیریت آن پرداخته است. او تأکید داشته که نادرستی در مهارتهای ابراز و مهار خشم میتواند به مشکلات ارتباطی و روابط ناپایدار منجر شود.
تعدادی از روانشناسان به خشم به عنوان یک احساس طبیعی و اساسی نگریسته و تأکید بر اهمیت یادگیری مهارتهای مؤثر برای ابراز و مهار این احساس کردهاند. مدیریت خشم و ابراز آن به شکل بهینه میتواند در بهبود کیفیت زندگی فرد و ارتباطات او با دیگران تأثیرگذار باشد.
نارسایی هیجانی
نارسایی هیجانی به عنوان یک وضعیت که فرد نقصان در مهارتها و توانمندیهای مرتبط با تشخیص، انجام و مدیریت احساسات خود را تجربه میکند، تعریف میشود. در زیر، تعریف و نظریههای برخی از روانشناسان در خصوص نارسایی هیجانی آورده شده است:
دنیل گلمن:
گلمن به عنوان یکی از مهمترین نظریهپردازان در زمینه هوش هیجانی شناخته میشود. او نقش اهمیت زیادی به هوش هیجانی اختصاص داده و معتقد است که نارسایی هیجانی میتواند به عنوان یک نقص در مهارتهای شناختی و اجتماعی مرتبط با احساسات توصیف شود.
پیتر سالووی:
سالووی به نارسایی هیجانی به عنوان عدم توانایی فرد در تعامل مناسب با احساسات خود و دیگران اشاره کرده است. او اهمیت بسیاری به تأثیر نارسایی هیجانی در کیفیت روابط انسانی، ارتباطات اجتماعی و سلامت روانی فرد میدهد.
جان دودجن:
دودجن به نارسایی هیجانی به عنوان یک اختلال در مهارتهای مرتبط با احساسات اشاره کرده و معتقد است که افرادی که با این اختلال روبرو هستند، ممکن است در مواجهه با فشارهای زندگی و مسائل بینشی نقصان داشته باشند.
نارسایی هیجانی میتواند به مشکلاتی نظیر ناتوانی در مواجهه با استرس، مشکلات در ارتباطات، افت در کیفیت زندگی و حتی مشکلات روانی منجر شود. بررسی و درمان این وضعیت از اهمیت بسیاری برخوردار است تا افراد بتوانند مهارتهای هیجانی خود را بهبود بخشند و بهترین کارکردهای ممکن را در زندگی اجتماعی و شخصی داشته باشند.
گرایش به خودکشی
گرایش به خودکشی به عنوان عملی از جان خود برخاسته از احساسات ناامیدی، رنج، یا عدم توانایی در مقابله با مشکلات زندگی تعریف میشود. این موضوع از دیدگاه روانشناسان به عنوان یک اختلال روانی و مسئله جدی مطرح شده است. در زیر، تعریف و نظریههای برخی از روانشناسان در این خصوص آورده شده است:
دایانا گارلند:
گارلند به گرایش به خودکشی به عنوان یک پدیده پیچیده اشاره کرده است که ممکن است تأثیرات مختلفی از جمله اختلالات روانی، شرایط زندگی نامساعد، و شکلگیری اندیشههای منفی در زمینههای مختلف داشته باشد. او بر اهمیت بررسی چندعاملی در فهم گرایش به خودکشی تأکید داشته است.
ادوارد شوک:
شوک به گرایش به خودکشی به عنوان یک فرآیند پیچیده توجه کرده و به عوامل فردی (مثل افترا به خود، ناتوانی در مدیریت احساسات) و عوامل اجتماعی (مانند ایزولاسیون اجتماعی یا فشارهای زندگی) توجه داشته است. او معتقد به نیاز به بررسی دقیق فرآیندهای شناختی و احساساتی فرد قبل از تصمیم به اقدام به خودکشی است.
توماس جویز:
جویز به گرایش به خودکشی به عنوان یک راهحل غیرفعال برای مواجهه با مشکلات زندگی اشاره کرده و بر اهمیت ارتباطات موثر اجتماعی، افزایش توانایی در مقابله با استرس، و بهبود شناخت احساسات تأکید داشته است.
گرایش به خودکشی یک مسئله جدی است که نیازمند مداخلههای حرفهای و حمایت اجتماعی میباشد. تشخیص و درمان زمانی میتواند مؤثر باشد که این عمل به عنوان نتیجهای از مشکلات عمیقتر روانی و اجتماعی در نظر گرفته شود و تلاش برای جلوگیری از آن در ابتداییترین مراحل آغاز شود.
رفتارهای خودآسیب رسان در دانش آموزان
رفتارهای خودآسیب رسان در دانشآموزان به عنوان عملیات یا رفتارهایی که به خود صدمه میزنند یا به خود آسیب میرسانند، تعریف میشود. این رفتارها ممکن است شامل خودکشی، مصرف مواد مخدر، اختلالات تغذیه، خود زخمزنی و سایر رفتارهای خطرناک باشد. در زیر، تعریف و نظریههای برخی از روانشناسان در این زمینه آورده شده است:
مارشال لینهان:
لینهان به خودکشی و رفتارهای خودآسیب رسان به عنوان نتیجه ناتوانی در مواجهه با استرسها و مشکلات زندگی اشاره میکند. او اهمیت آموزش مهارتهای مدیریت استرس و افزایش توانایی در مقابله با فشارهای روزمره را تأکید میدهد.
جان کیلی:
کیلی به رفتارهای خودآسیب رسان به عنوان یک راه برای فرار از درد و رنج داخلی اشاره کرده است. او تأکید دارد که بررسی علل عمیقتر این رفتارها و ارتقاء مهارتهای حل مشکل و مدیریت احساسات میتواند در پیشگیری از آنها مؤثر باشد.
الانو براون:
براون به خودکشی و رفتارهای خودآسیب رسان به عنوان نتیجه ترکیبی از عوامل روانی، اجتماعی، و محیطی مینگرد. او تأکید دارد که برنامهها و مداخلات باید به شکل گسترده و چندمنظوره باشند تا بتوانند از رفتارهای خودآسیب رسان جلوگیری کنند.
رفتارهای خودآسیب رسان نشانگر ابتلاء به مشکلات روانی و اجتماعی عمیقتر است. برنامههای تداومی با رویکردهای چندنظری و هماهنگی با مشاوره روانشناختی میتوانند در تشخیص، پیشگیری، و درمان این رفتارها مؤثر باشند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.