توضیحات
مبانی نظری و پیشینه درباره خود تنظیمی
یادگیری خودتنظیمی به معنای یادگیری بدون نیاز به دستورالعملهای محدود کننده و به صورت خودبخودی است. در این نوع از یادگیری، فرد خود به صورت فعال و مستقل، با مطالعه و تحلیل خودبخود، مهارتها، دانش، و اطلاعات خود را افزایش میدهد.
یادگیری خود تنظیمی معمولاً برای بهبود عملکرد، افزایش عملکرد شغلی، پیشرفت در مسابقات ورزشی و … استفاده می شود. در این روش، شخص با استفاده از بازخورد، تجربه های گذشته و مطالعه، مهارت ها و دانش خود را بهبود می دهد.
برای دستیابی به یادگیری خودتنظیمی، شخص باید تواناییهایی مانند پایبندی به برنامهها، هدفگذاری، برنامهریزی، انعطافپذیری، خودانتقالپذیری و تلاش برای بهبود مداوم را داشته باشد. همچنین، شخص باید توانایی تحلیل و ارزیابی مهارتهای خود و معرفی تغییرات لازم برای بهبود آنها را داشته باشد.
به طور خلاصه، یادگیری خودتنظیمی یک روش یادگیری فعال، مستقل و مداوم است که افراد با اراده قوی و تلاش برای بهبود مهارتهای خود میتوانند از آن بهرهمند شوند.
یادگیری خودتنظیمی یکی از مهمترین مباحث در زمینه یادگیری است که به این معناست که فرد با استفاده از فرآیندهای ذهنی خود، خود را برای یادگیری و انجام چالشهای جدید، آماده میکند. در این روش، فرد به دنبال رسیدن به هدف خود، خود را مورد ارزیابی و تجزیه و تحلیل قرار میدهد و با توجه به نتایج حاصله، بهینهسازی میکند.
مبانی نظری یادگیری خودتنظیمی شامل مفاهیم و تئوریهایی میشود که برای شرح دادن این پدیده مورد استفاده قرار میگیرد. برخی از مفاهیم و تئوریهای اساسی در این زمینه شامل موارد زیر هستند:
1- نظریه خودتنظیمی: این نظریه بر این اعتقاد است که فرد قادر است با استفاده از فرآیندهای شناختی و هیجانی خود، به یادگیری و ارتقاء خودش کمک کند و برای این منظور باید برای خودش اهداف مشخص و قابل دسترس تعیین کند.
2- نظریه پاداش: بر این فرض است که فرد به دنبال کاهش درد و افزایش لذت است و هرگاه رفتار خود را تنظیم کند تا به این هدف دست یابد، برای خودش پاداشی به دست خواهد آورد.
3- نظریه تعهد به یادگیری: این نظریه بر این اعتقاد است که افرادی که به یادگیری متعهدند، احتمالاً با موفقیت بیشتری مواجه خواهند شد. برای این منظور، باید به دنبال یادگیری طولانی مدت باشیم و به روشهای جدید و به روز هم روی بیاوریم.
یادگیری خودتنظیمی (Self-Regulated Learning) به عنوان یک روش یادگیری پویا و فعال، در آموزش و پرورش و همچنین در زندگی روزمره بسیار مؤثر است. در این روش یادگیری، فرد به عنوان یک فرایندهای شناختی و رفتاری فعالیت میکند تا خودش را در یادگیری و پیشرفت بهبود دهد.
مبانی نظری یادگیری خودتنظیمی
مبانی نظری یادگیری خودتنظیمی شامل سه مفهوم اصلی هستند:
مفهوم خودتنظیمی: این مفهوم به عنوان نقطه شروع برای درک اصلی یادگیری خودتنظیمی استفاده میشود. در این مفهوم، فرد مسئولیت خود را در برقراری کنترل بر روی فرایند یادگیری خود قرار میدهد و تلاش میکند که به کمک استراتژیهای مختلف، بهبود کیفیت یادگیری خود را ارتقا دهد.
مفهوم خودتنظیمی شناختی: این مفهوم شامل تلاش برای فهمیدن و درک فرایند یادگیری خود است. به عنوان مثال، فرد در این مفهوم سعی میکند که بتواند با استفاده از راهبردهای شناختی مثل خلاصه نویسی، تمرکز بیشتر روی مطالب را افزایش دهد و در نهایت بهبود کیفیت یادگیری خود را تضمین کند.
مفهوم خودتنظیمی رفتاری: این مفهوم شامل برنامهریزی و کنترل رفتار فرد در پیشرفت یادگیری است.
مهمترین نظریه های یادگیری خود تنظیمی
نظریه یادگیری خود تنظیمی (Self-Regulated Learning)، یکی از مهمترین نظریههای مرتبط با علم یادگیری است که برای ارزیابی و بهبود فرایند یادگیری، به کار میرود. در این نظریه، فرد به عنوان یک فرایند فعال در زمان یادگیری در نظر گرفته میشود و نقش فرد را در پیشرفت و بهبود یادگیری تاکید میکند.
در زیر، مهمترین نظریههای یادگیری خود تنظیمی را ذکر میکنیم:
نظریه هدف گذاری (Goal Orientation Theory):
این نظریه بر این اصل تمرکز دارد که اهداف یادگیری فرد را به چهار دستهی مهم تقسیم کرده و در نهایت بر اساس نوع هدف تعیین شده، روی روشهای موثر یادگیری تأکید میکند.
نظریه کنترل خود (Self-Control Theory):
این نظریه به بررسی عواملی میپردازد که در کنترل خود و تنظیم رفتارهای یادگیری مؤثر است. در این نظریه، خود-تنظیمی به عنوان یک مهارت فردی مهم در یادگیری مورد بررسی قرار میگیرد.
نظریه خود-اثربخشی (Self-Efficacy Theory):
این نظریه بر این باور است که باور به خود و قابلیتهای فرد در رسیدن به هدف، بهبود عملکرد فرد را در یادگیری و انجام وظایف بالایی را به دنبال دارد.
نظریه خود-نظارت (Self-Monitoring Theory):
این نظریه بر این اصل تمرکز دارد که فرد در طول فرایند یادگیری باید بتواند عملکرد خود را ارزیابی کند و به تنظیم و بهبود آن بپردازد.
یادگیری خودتنظیمی یکی از روشهای مهم یادگیری است که در آن، فرد خود به عنوان یک مربی شخصی خودش عمل میکند و با استفاده از تکنیکهای مختلف، بهبود عملکرد خود را تسهیل میکند. در ادامه، به بیان مهمترین نظریههای یادگیری خودتنظیمی پرداخته میشود:
نظریهی خودتنظیمی دوگانه (Dual-Process Self-Regulation Theory): این نظریه بر این اساس است که یادگیری خودتنظیمی بر اساس دو فرآیند اصلی انجام میشود. فرآیند اول، فرآیند شناختی است که فرد به کمک آن، میتواند هدفهای خود را تعیین کند و برنامهریزی برای رسیدن به آنها داشته باشد. فرآیند دوم، فرآیند عاطفی است که در آن فرد از روی هیجانهای خود به هدفهای خود پایبند میشود و برای رسیدن به آنها تلاش میکند.
نظریهی انتخابهای کنترل شده (Controlled Selective Attention Theory): این نظریه بر این اساس است که فرد برای یادگیری خودتنظیمی، باید به انتخابهایی که در مورد آنها تمرکز میکند، کنترل داشته باشد. به عبارت دیگر، فرد باید تمرکز خود را روی مواردی که برای رسیدن به هدفهای خود مهم هستند، تمرکز کند و به مواردی که از این نظر مهم نیستند، توجه نکند.
نظریهی ارزشهای شناختی (Cognitive Value Theory): این نظریه بر این اساس است که برای یادگیری خودتنظیمی، فرد باید به ارزشهای شناختی توجه کند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.