توضیحات
پروپوزال دکترای روانشناسی تربیتی با سه فصل اول رساله
مقایسه اثربخشی راهبردهای خودتنظیمی (شناختی و فراشناختی) و طرحواره درمانی بر کارکردهای اجرایی، انگیزش تحصیلی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان
راهبردهای خودتنظیمی (شناختی و فراشناختی)
راهبردهای خودتنظیمی (self-regulation) در دو دسته شناختی و فراشناختی قابل بررسی هستند. در ادامه به بررسی هر یک از این دستهها پرداخته خواهد شد:
راهبردهای خودتنظیمی شناختی:
توجه متمرکز: تمرکز بر تفکرات و احساسات موجود در ذهن خود به منظور شناسایی و مدیریت آنها.
انتقال توجه: انتقال توجه از تفکرات منفی و ناراحتکننده به تفکرات مثبت و سازنده.
بازنگری مثبت: ایجاد تصویر مثبت از خود و وضعیتهای مختلف تا خودانگاری و رضایت خود را افزایش داده و از افکار منفی دوری کرد.
مدیریت شدت احساسات: کاهش شدت احساسات منفی و افزایش شدت احساسات مثبت به وسیلهی فعالیتهایی مانند مراقبه، تمرین و تفریح.
تشخیص انواع تفکرات: شناسایی تفکرات منفی مانند تفکرات افراطی، افسردگی و ناراحتی به منظور مدیریت آنها.
راهبردهای خودتنظیمی فراشناختی:
خودنظمدهی: تنظیم رفتار و فعالیتهای خود به منظور دستیابی به هدفهای مشخص.
ارزیابی خود: بررسی خود و ارزیابی عملکرد خود به منظور بهبود کیفیت زندگی و بهبود شرایط شخصی.
تنظیم اهداف: تعیین هدفهای مشخص و قابل دستیابی و پیگیری آنها به منظور دستیابی به خواستههای شخصی.
تحلیل و پردازش: تحلیل عمیق تفکرات، احساسات و رفتارهای خود به منظور بهبود شرایط شخصی.
طرحواره درمانی
طرحواره درمانی (Schema Therapy) یک رویکرد رواندرمانی چند مبدلی است که در سال 1990 توسط جفری یانگ (Jeffrey Young) ارائه شد. این رویکرد بر این اساس است که تجربههای ناخوشایند از دوران کودکی و نوجوانی، نمایندهٔ الگوهای شناختی-رفتاری (schemas) هستند که برای فرد شکل میگیرند و او را در زندگی محدود میکنند.
هدف اصلی طرحواره درمانی، شناسایی و تغییر الگوهای شناختی-رفتاری ناسالم است. برای این منظور، این رویکرد از مجموعهای از روشهای درمانی استفاده میکند که شامل معاینهٔ مستقیم و ارتباط برقرار کردن با الگوهای ناسالم، تکمیل و تکرار تجربیات ناخوشایند گذشته، استفاده از روشهای شناختی و رفتاری برای تغییر اعتقادات و الگوهای ناسالم، و همچنین توسعهٔ مهارتهای خودراندهی و خودتنظیمی است.
طرحواره درمانی برای افرادی که با مشکلات شخصیتی، اختلالات اضطرابی و افسردگی مزمن مواجه هستند، مؤثر است. این رویکرد در بسیاری از کشورها مورد استفاده قرار میگیرد و معمولاً به صورت درمان فردی ارائه میشود.
کارکردهای اجرایی
کارکردهای اجرایی (Executive Functions) شامل مجموعهٔ فرآیندهای شناختی هستند که شامل برنامهریزی، تنظیم عملکرد، کنترل توجه، حافظهٔ کاری و تفکر انتقادی هستند. این فرآیندها به فرد امکان میدهند تا از منابع ذهنی خود برای مدیریت عملکردهای خود استفاده کند و با مسائل پیچیده روبرو شود.
در زیر به برخی از کارکردهای اجرایی و نقش آنها در زندگی روزمره اشاره میشود:
برنامهریزی: قابلیت برنامهریزی، ترتیببندی و مدیریت وظایف زندگی روزمره است. برنامهریزی موثر، به فرد امکان میدهد که به راحتی تصمیمگیری کند که کدام وظایف را در اولویت قرار دهد و چگونه آنها را بهتر انجام دهد.
تنظیم عملکرد: تنظیم عملکرد یعنی انجام وظایف بر اساس هدفها و نیازهای فرد. این کارکرد اجرایی به فرد امکان میدهد که از روشهای مختلف برای حل مسائل استفاده کند و از راهکارهای مختلف استفاده کند.
کنترل توجه: کنترل توجه یعنی توانایی کنترل کردن توجه به موضوعات مختلف در زمانهای مختلف است. این کارکرد به فرد امکان میدهد تا به موضوعاتی که در حال حاضر مهم هستند تمرکز کند و از توجه خود برای انجام کارهای مهم استفاده کند.
حافظهٔ کاری: حافظهٔ کاری یعنی قابلیت ذخیره و بازخوانی اطلاعات برای انجام کارها. این کارکرد
انگیزش تحصیلی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان
انگیزش تحصیلی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان، به مجموعهٔ فرآیندهای روانشناختی و اجتماعی اطلاق میشود که نقش مهمی در پیشرفت تحصیلی و توانمندی های شخصی دانشآموزان دارند. این انگیزش به دو دستهٔ داخلی و خارجی تقسیم میشود.
انگیزش داخلی در واقع اشتیاق و انگیزهای است که درون شخص برای انجام فعالیتها و یادگیری وجود دارد. به عبارت دیگر، دانشآموز با توجه به ارزش بخشی فعالیتهای آموزشی به خود انگیزه میگیرد و برای رسیدن به اهداف خود تلاش میکند.
انگیزش خارجی هم به مجموعهٔ عواملی اطلاق میشود که بیشتر از بیرون شخص (مثل معلمان، پدر و مادر، دوستان و …) تحریک و تحولی به شخص میدهند. به طور مثال، تشویق و پاداشهایی که به دانشآموزان اعطا میشود، این انگیزه خارجی را برای آنها ایجاد میکند.
برای افزایش انگیزش تحصیلی و اشتیاق تحصیلی دانشآموزان، میتوان از راهکارهای مختلفی استفاده کرد که شامل موارد زیر میشوند:
ارائهٔ چالشهای متناسب با سطح دانش آموز: یکی از راهکارهای افزایش انگیزش تحصیلی، ارائهٔ چالشهای متناسب با سطح دانش آموز است. در واقع، باید به دانش آموزان وظایفی را به ارث ببرند که با سطح دانش و توانمندی آنها همخوانی دارد.
مقایسه اثربخشی راهبردهای خودتنظیمی (شناختی و فراشناختی) و طرحواره درمانی بر کارکردهای اجرایی، انگیزش تحصیلی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان
مطالعات گوناگونی انجام شده است که اثربخشی راهبردهای خودتنظیمی (شناختی و فراشناختی) و طرحواره درمانی بر کارکردهای اجرایی، انگیزش تحصیلی و اشتیاق تحصیلی دانشآموزان را بررسی کند. اما نتایج این مطالعات ممکن است به دلیل تفاوت در نمونهها، طرح آموزشی و ابزارهای اندازهگیری متفاوت باشند و بنابراین نیاز به مطالعات بیشتری در این زمینه وجود دارد.
در مطالعاتی که بر روی اثربخشی راهبردهای خودتنظیمی (شناختی و فراشناختی) بر کارکردهای اجرایی دانشآموزان صورت گرفته است، نتایج نشان دادهاند که این راهبردها میتوانند بهبود کارکردهای اجرایی افراد، از جمله توانایی برنامهریزی، تنظیم عملکرد، کنترل توجه و حافظهٔ کاری را بهبود بخشند.
از سوی دیگر، طرحواره درمانی نیز میتواند بهبود کارکردهای اجرایی دانشآموزان را ارائه دهد. در یک مطالعه، برای مثال، طرحواره درمانی برای دانشآموزان با اختلال کمبود توجه / فزونفعالی مورد استفاده قرار گرفت و نتایج نشان داد که طرحواره درمانی بهبودی معنیداری در کارکردهای اجرایی این دانشآموزان، از جمله حافظهٔ کاری و کنترل توجه، داشت.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.